لطفاًً برای استفاده از خدمات ویراویراست، از رایانه وارد وبسایت شوید.
غلط املایی
خطا گاه در گفتار است و گاه در نوشتار. بخش مهمیاز خطاهای گفتاری، در گویش یا شکل تلفظ کلمههاست. بخشی نیز میان گفتار و نوشتار مشترک است. در این صفحه با غلطهای رایج زبانی و شکل درست آنها آشنا میشوید.
خطا گاه در گفتار است و گاه در نوشتار. بخش مهمی از خطاهای گفتاری، در گویش یا شکل تلفظ کلمههاست. بخشی نیز میان گفتار و نوشتار مشترک است. در این قسمت به انواع خطاهای نوشتاری خواهیم پرداخت.
خطاهای نوشتاری دو گونه هستند: در املای کلمهها و جز آن. در این مطلب خطاهایی که مربوط به املای کلمه نباشد، انشایی مینامیم؛ شامل واژگانی، دستوری، کاربردی و آنچه مربوط بهمعنای کلمه یا جمله و جایگاه آنها است.
خطاها را میتوان به گروه نابایست و ناشایست نیز تقسیم کرد؛ بهاین معنا که برخی از خطاها ممنوع است و برخی مکروه. بسیاری از خطاها، بهمعنای «نادرستی» و «ممنوع» نیست؛ بلکه بیشتر دلالت بر«سستی» دارد.
بر اساس این تقسیم، مسئلۀ «قطع و وصل» یا «فاصله و نیمفاصله» و بسیاری دیگر از مسائل ویرایشی و تایپی، جزء مباحث درستنویسی املایی نیست؛ زیرا قاعده در اینگونه مباحث، سلیقه و شیوۀ رسمی نویسندگان در دوران خاصی است. بر اساس این قاعده، املای «ایخدا» درست است؛ اگرچه از نظر ویرایشی غلط محسوب میشود. همچنین کاربرد «تحکیم» در معنای «تثبیت» غلط املایی محسوب نمیشود؛ زیرا در املای حروف خطایی رخ نداده است و مثلاً «تحکیم» را «تهکیم» ننوشتهایم؛ اما اینکه معنای «تحکیم»، «داوری» است نه «تثبیت» مسئلۀ انشایی است نه املایی.
آنچه در ادامۀ این مقاله میآید گزیدهای از غلطهای املایی و انشایی و کاربردهای درست در زبان فارسی است که آگاهی از آنها برای هر نویسندهای ضروری است. در ضمن شما میتوانید مقالههای غلطهای رایج زبانی بخش 1 تا 4 را نیز مطالعه کنید.
غلطهای املایی
غلطهای املایی به اندازۀ غلطهای انشایی، زبان را دچار اختلال و دگردیسی نمیکند؛ اما برای نویسنده و اثر او پیامدهای ناگواری دارد. مثلاً اگر نویسندهای «برخاستن» را «برخواستن»، «سُوت» را «صَوت»، « نمازگزار» را «نمازگذار»، « ناهار» را «نهار»، « غلغلک» را «قلقلک» یا «خُرد» بهمعنای «ریز» را «خورد»، «استعفا» را «استیفا» یا «اهتزاز» را «احتزاز» بنویسد، اختلالی در تعامل خواننده با متن بهوجود نمیآورد؛ اما بهشدت خواننده را به نویسنده بدگمان میکند؛ زیرا این پرسش را بهوجود میآورد که «چگونه به آرای علمی کسی اعتماد کنم که غلط املایی دارد؟»
مهمترین کلمههایی که معمولاً در املای آنها خطایی رخ میدهد، به شرح زیر است:
آخور، استعفا (طلب معافیت)، اشک (نه اشگ)، اغفال، انزجار، اهتزاز، انتر (نه عنتر که عربی است و معنای آن شجاع است)، بحبوحه، برهه، بقچه، بلیت، بِه از شما نباشد (نه بعض شما نباشد)، بیمحابا، پیرارسال (نه پیارسال)، پیشخان، پرتغال (نام کشور)، تُرد، تغییر، تمیز، توجیه، جناغ، چغندر، حیاط خانه، خبرگزاری، خورجین، خردسال، خواربار (نه خوار و بار)، سازوکار، بگیروببند، خطمشی، دمغ (شرمسار، دماغسوخته، سرخورده)، ذوزنقه، راجعبه (نه راجبِ)، رشک (نه رشگ)، زادبوم (نه زاد و بوم)، سالخورده، سهلِ ممتنع، عسکر، غلتک، غدغن، غثّ و سمین (لاغر و فربه)، غمضِ عین (چشمپوشی)، غیظ (خشم)، غیض (کاهش آب)، فترت (فاصلۀ میان دو حادثۀ مهم)، قافله، کاچی به از هیچی (نه اچی بعض هیچی)، کمیسیون، لشکر، ملغمه، میلیون (نه ملیون)، میلیارد (نه ملیارد)، محییالدین، مرهم، مستغلات، مطمح نظر، معتنابه، ملانقطی، منصوب (نصبشده)، نعناع، هال (اتاق بزرگ)، وهله (نه وحله)، هفتخان، حلیم (نوعی غذای ایرانی).
برخی کلمهها هم دو گونه املا دارند مانند: طوسی، اطاق، طالس، طپیدن، غلطیدن و طنبور، که املای فارسی آنها توسی، اتاق، تالس، تپیدن، غلتیدن و تنبور است.
در این وبسایت هم با دستورخط مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی آشنا میشوید و هم خودتان با ویراستار آنلاین و هوشمند ویراویراست میتوانید متنتان را ویراستاری کنید.
تفاوت املای برخی کلمهها نیز بهدلیل تفاوت معنای آنهاست. مانند: «طوفان» و «توفان» که اولی یعنی «باد و باران شدید» و دومی صفت فاعلی است؛ بهمعنای « توفنده».
واژۀ «خُرد» و «خورد» که معنای «خرد» «کوچک، ریز و اندک» است؛ مانند «خردسال»، «خردهفروشی» و «خردهگیری»، اما «خورد» سومشخص مفرد از مصدر «خوردن» است در زمان گذشته، مانند «سالخورده».
در زیر نمونههای دیگری آمده است:
اتلال/ اطلال: اولی جمع «تلّ» بهمعنای «پشته» است و دومی بهمعنای «ویرانهها» است.
اساس/ اثاث: «اساس» یعنی «پایه» و لوازم خانه را «اثاث» میگویند.
اشباه/ اشباح: اولی جمع «شِبه» است و دومی جمع «شَبح».
امارت / عمارت: «امارت» یعنی «حکومت» و «عمارت» یعنی «ساختمان».
انتساب / انتصاب: «انتساب» یعنی «نسبتدادن» و «انتصاب» یعنی «گماشتن».
بالطبع / بالتبع: اولی یعنی «طبعاٌ و طبیعتاً»، دومی یعنی «بنابراین و در نتیجه».
بها / بهاء: «بها» یعنی «قیمت، ارزش و نرخ» چیزی، اما «بهاء» یعنی «روشنی، درخشندگی، شکوه، رونق، زیبایی و نیکویی».
تراز / طراز: «تراز» واژهای فارسی است و چندین معنا دارد؛ ازجمله «سنجۀ ارتفاع»، «سطح» و «نقش و نگار» است. «طراز» واژهای عربی است که معنای آن «ردیف و طبقه» است؛ بنابراین «همتراز» یعنی «همسطح» و «همطراز» یعنی «همطبقه». برایناساس در جملههایی مانند «او همتراز/ همطراز» شاعران بزرگ فارسی است، بهتر است از «همتراز» استفاده شود.
ثواب/ صواب: «ثواب» اسم است و معنای «مزد و پاداش» میدهد؛ اما «صواب» صفت است و معنای «درست، بجا و مناسب» دارد.
ثمین/ سمین: اولی بهمعنای «گرانبها» و دومی بهمعنای «فربه» است.
جذر / جزر: معنای لغوی «جذر» برابر با «ریشه» است و در ریاضی به عددی میگویند که در خودش ضرب میشود و حاصل آن «مجذور» است. «جزر» یعنی «فرو نشستن آب دریا، بازگشتن آب دریا» و مخالف با واژۀ «مَد» قرار میگیرد.
حایل /هایل: «حایل» اسم است و یعنی «چیزی که میان دو چیز قرار میگیرد و مانع اتصال آن دو به یکدیگر میشود». «هایل» صفت است و معنای «هولانگیز و ترسناک» میدهد.
ذرع / زرع: «ذرع» یکی از مقیاسهای اندازهگیری است اما «زرع» یعنی کاشتن.
ذکی / زکی: «ذکی» از ذکاوت است و «زکی» از زکات بهمعنای پاکی.
ذلت / زلت: اولی یعنی «خواری» و دومییعنی «لغزش».
شست / شصت: «شست» بهمعنای «انگشت بزرگ دست و پا» است؛ اما «شصت» املای حرفی «عدد 60» است. هر دو واژه فارسی است و برای جلوگیری از اشتباه یکی را با /س/ و دیگری را با /ص/ مینویسند.
فترت / فطرت: «فترت» یعنی «رکود و سستی» میان دو دورۀ طلایی، اما «فطرت» یعنی «سرشت و طبیعت».
فراق / فراغ: اولی بهمعنای «جدایی» و دومی بهمعنای «رهایی و آسودگی» است.
تجربۀ ویراستاری آنلاین با ویراویراست را از دست ندهید.
محظور / محذور: «محظور» بهمعنای «ممنوع و حرام» است؛ اما «محذور» یعنی «مانع و آنچه از آن میترسند». بنابراین «محذور اخلاقی» یعنی مانعی که از جنس و مقولۀ «اخلاق» است.
مزمزه / مضمضه: «مزمزه» کلمهای فارسی و بهمعنای «چشیدن و نرمنرم خوردن چیزی» است و «مضمضه» از زبان عربی و بهمعنای «گرداندن آب در دهان» یا «شستوشوی بینی (استنشاق)» است.
مآخذ / مأخذ: «مأخذ» مفرد «مآخذ» است.
هیز / حیز: واژه «هیز» بهمعنای «بدکار و بیشرم» است؛ اما «حیز» یعنی «جا و مکان».
مواجه / مواجهه: «مواجه» اسم فاعل است و معنای درست آن در فارسی «روبهرو» یا «رویآور» است. «مواجهه» مصدر است و باید در معنای «رودررویی» یا «رویآوری» به کار برود. برایناساس جملۀ «در مواجهه با گناه باید به خدا پناه برد.» نادرست است و باید گفت: «در مواجهه با گناه باید به خدا پناه برد.»
صفحه / صحیفه: یک روی کاغذ را «صفحه» میگویند. «صحیفه» یا «ورق کاغذ» هر دو روی کاغذ را شامل میشود.
ویراستاری متن خود را به ویراستاران ویراویراست بسپارید.
خطاهای املایی، گاهی بر اثر ناآشنایی قوانین املای کلمهها در ترکیبها رخ میدهند. برای نمونه «الف» مضموم و مفتوح اگر میان«ب» تأیید و فعل قرار گیرد، تبدیل به «ی» میشود؛ بنابراین «بیندازد، بیندیشد، بینجامد، بیفتد» درست است و نه «بیاندازد، بیاندیشد، بیانجامد، بیافتد». اگر «الف» مکسور باشد، تغییر در املای کلمه رخ نمیدهد؛ مانند «بایستاد».
✍️ به کوشش شیما صدیقی.
📚 کتابنامه:
📖 بابایی، رضا، 1398، بهتر بنویسیم، قم: نشر ادیان.
برای ثبت سفارش ویراستاری با شمارۀ 09020025029 تماس بگیرید.
خطا گاه در گفتار است و گاه در نوشتار. بخش مهمی از خطاهای گفتاری، در گویش یا شکل تلفظ کلمههاست. بخشی نیز میان گفتار و نوشتار مشترک است. در این قسمت به انواع خطاهای نوشتاری خواهیم پرداخت.
خطاهای نوشتاری دو گونه هستند: در املای کلمهها و جز آن. در این مطلب خطاهایی که مربوط به املای کلمه نباشد، انشایی مینامیم؛ شامل واژگانی، دستوری، کاربردی و آنچه مربوط بهمعنای کلمه یا جمله و جایگاه آنها است.
خطاها را میتوان به گروه نابایست و ناشایست نیز تقسیم کرد؛ بهاین معنا که برخی از خطاها ممنوع است و برخی مکروه. بسیاری از خطاها، بهمعنای «نادرستی» و «ممنوع» نیست؛ بلکه بیشتر دلالت بر«سستی» دارد.
بر اساس این تقسیم، مسئلۀ «قطع و وصل» یا «فاصله و نیمفاصله» و بسیاری دیگر از مسائل ویرایشی و تایپی، جزء مباحث درستنویسی املایی نیست؛ زیرا قاعده در اینگونه مباحث، سلیقه و شیوۀ رسمی نویسندگان در دوران خاصی است. بر اساس این قاعده، املای «ایخدا» درست است؛ اگرچه از نظر ویرایشی غلط محسوب میشود. همچنین کاربرد «تحکیم» در معنای «تثبیت» غلط املایی محسوب نمیشود؛ زیرا در املای حروف خطایی رخ نداده است و مثلاً «تحکیم» را «تهکیم» ننوشتهایم؛ اما اینکه معنای «تحکیم»، «داوری» است نه «تثبیت» مسئلۀ انشایی است نه املایی.
آنچه در ادامۀ این مقاله میآید گزیدهای از غلطهای املایی و انشایی و کاربردهای درست در زبان فارسی است که آگاهی از آنها برای هر نویسندهای ضروری است. در ضمن شما میتوانید مقالههای غلطهای رایج زبانی بخش 1 تا 4 را نیز مطالعه کنید.
غلطهای املایی
غلطهای املایی به اندازۀ غلطهای انشایی، زبان را دچار اختلال و دگردیسی نمیکند؛ اما برای نویسنده و اثر او پیامدهای ناگواری دارد. مثلاً اگر نویسندهای «برخاستن» را «برخواستن»، «سُوت» را «صَوت»، « نمازگزار» را «نمازگذار»، « ناهار» را «نهار»، « غلغلک» را «قلقلک» یا «خُرد» بهمعنای «ریز» را «خورد»، «استعفا» را «استیفا» یا «اهتزاز» را «احتزاز» بنویسد، اختلالی در تعامل خواننده با متن بهوجود نمیآورد؛ اما بهشدت خواننده را به نویسنده بدگمان میکند؛ زیرا این پرسش را بهوجود میآورد که «چگونه به آرای علمی کسی اعتماد کنم که غلط املایی دارد؟»
مهمترین کلمههایی که معمولاً در املای آنها خطایی رخ میدهد، به شرح زیر است:
آخور، استعفا (طلب معافیت)، اشک (نه اشگ)، اغفال، انزجار، اهتزاز، انتر (نه عنتر که عربی است و معنای آن شجاع است)، بحبوحه، برهه، بقچه، بلیت، بِه از شما نباشد (نه بعض شما نباشد)، بیمحابا، پیرارسال (نه پیارسال)، پیشخان، پرتغال (نام کشور)، تُرد، تغییر، تمیز، توجیه، جناغ، چغندر، حیاط خانه، خبرگزاری، خورجین، خردسال، خواربار (نه خوار و بار)، سازوکار، بگیروببند، خطمشی، دمغ (شرمسار، دماغسوخته، سرخورده)، ذوزنقه، راجعبه (نه راجبِ)، رشک (نه رشگ)، زادبوم (نه زاد و بوم)، سالخورده، سهلِ ممتنع، عسکر، غلتک، غدغن، غثّ و سمین (لاغر و فربه)، غمضِ عین (چشمپوشی)، غیظ (خشم)، غیض (کاهش آب)، فترت (فاصلۀ میان دو حادثۀ مهم)، قافله، کاچی به از هیچی (نه اچی بعض هیچی)، کمیسیون، لشکر، ملغمه، میلیون (نه ملیون)، میلیارد (نه ملیارد)، محییالدین، مرهم، مستغلات، مطمح نظر، معتنابه، ملانقطی، منصوب (نصبشده)، نعناع، هال (اتاق بزرگ)، وهله (نه وحله)، هفتخان، حلیم (نوعی غذای ایرانی).
برخی کلمهها هم دو گونه املا دارند مانند: طوسی، اطاق، طالس، طپیدن، غلطیدن و طنبور، که املای فارسی آنها توسی، اتاق، تالس، تپیدن، غلتیدن و تنبور است.
در این وبسایت هم با دستورخط مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی آشنا میشوید و هم خودتان با ویراستار آنلاین و هوشمند ویراویراست میتوانید متنتان را ویراستاری کنید.
تفاوت املای برخی کلمهها نیز بهدلیل تفاوت معنای آنهاست. مانند: «طوفان» و «توفان» که اولی یعنی «باد و باران شدید» و دومی صفت فاعلی است؛ بهمعنای « توفنده».
واژۀ «خُرد» و «خورد» که معنای «خرد» «کوچک، ریز و اندک» است؛ مانند «خردسال»، «خردهفروشی» و «خردهگیری»، اما «خورد» سومشخص مفرد از مصدر «خوردن» است در زمان گذشته، مانند «سالخورده».
در زیر نمونههای دیگری آمده است:
اتلال/ اطلال: اولی جمع «تلّ» بهمعنای «پشته» است و دومی بهمعنای «ویرانهها» است.
اساس/ اثاث: «اساس» یعنی «پایه» و لوازم خانه را «اثاث» میگویند.
اشباه/ اشباح: اولی جمع «شِبه» است و دومی جمع «شَبح».
امارت / عمارت: «امارت» یعنی «حکومت» و «عمارت» یعنی «ساختمان».
انتساب / انتصاب: «انتساب» یعنی «نسبتدادن» و «انتصاب» یعنی «گماشتن».
بالطبع / بالتبع: اولی یعنی «طبعاٌ و طبیعتاً»، دومی یعنی «بنابراین و در نتیجه».
بها / بهاء: «بها» یعنی «قیمت، ارزش و نرخ» چیزی، اما «بهاء» یعنی «روشنی، درخشندگی، شکوه، رونق، زیبایی و نیکویی».
تراز / طراز: «تراز» واژهای فارسی است و چندین معنا دارد؛ ازجمله «سنجۀ ارتفاع»، «سطح» و «نقش و نگار» است. «طراز» واژهای عربی است که معنای آن «ردیف و طبقه» است؛ بنابراین «همتراز» یعنی «همسطح» و «همطراز» یعنی «همطبقه». برایناساس در جملههایی مانند «او همتراز/ همطراز» شاعران بزرگ فارسی است، بهتر است از «همتراز» استفاده شود.
ثواب/ صواب: «ثواب» اسم است و معنای «مزد و پاداش» میدهد؛ اما «صواب» صفت است و معنای «درست، بجا و مناسب» دارد.
ثمین/ سمین: اولی بهمعنای «گرانبها» و دومی بهمعنای «فربه» است.
جذر / جزر: معنای لغوی «جذر» برابر با «ریشه» است و در ریاضی به عددی میگویند که در خودش ضرب میشود و حاصل آن «مجذور» است. «جزر» یعنی «فرو نشستن آب دریا، بازگشتن آب دریا» و مخالف با واژۀ «مَد» قرار میگیرد.
حایل /هایل: «حایل» اسم است و یعنی «چیزی که میان دو چیز قرار میگیرد و مانع اتصال آن دو به یکدیگر میشود». «هایل» صفت است و معنای «هولانگیز و ترسناک» میدهد.
ذرع / زرع: «ذرع» یکی از مقیاسهای اندازهگیری است اما «زرع» یعنی کاشتن.
ذکی / زکی: «ذکی» از ذکاوت است و «زکی» از زکات بهمعنای پاکی.
ذلت / زلت: اولی یعنی «خواری» و دومییعنی «لغزش».
شست / شصت: «شست» بهمعنای «انگشت بزرگ دست و پا» است؛ اما «شصت» املای حرفی «عدد 60» است. هر دو واژه فارسی است و برای جلوگیری از اشتباه یکی را با /س/ و دیگری را با /ص/ مینویسند.
فترت / فطرت: «فترت» یعنی «رکود و سستی» میان دو دورۀ طلایی، اما «فطرت» یعنی «سرشت و طبیعت».
فراق / فراغ: اولی بهمعنای «جدایی» و دومی بهمعنای «رهایی و آسودگی» است.
تجربۀ ویراستاری آنلاین با ویراویراست را از دست ندهید.
محظور / محذور: «محظور» بهمعنای «ممنوع و حرام» است؛ اما «محذور» یعنی «مانع و آنچه از آن میترسند». بنابراین «محذور اخلاقی» یعنی مانعی که از جنس و مقولۀ «اخلاق» است.
مزمزه / مضمضه: «مزمزه» کلمهای فارسی و بهمعنای «چشیدن و نرمنرم خوردن چیزی» است و «مضمضه» از زبان عربی و بهمعنای «گرداندن آب در دهان» یا «شستوشوی بینی (استنشاق)» است.
مآخذ / مأخذ: «مأخذ» مفرد «مآخذ» است.
هیز / حیز: واژه «هیز» بهمعنای «بدکار و بیشرم» است؛ اما «حیز» یعنی «جا و مکان».
مواجه / مواجهه: «مواجه» اسم فاعل است و معنای درست آن در فارسی «روبهرو» یا «رویآور» است. «مواجهه» مصدر است و باید در معنای «رودررویی» یا «رویآوری» به کار برود. برایناساس جملۀ «در مواجهه با گناه باید به خدا پناه برد.» نادرست است و باید گفت: «در مواجهه با گناه باید به خدا پناه برد.»
صفحه / صحیفه: یک روی کاغذ را «صفحه» میگویند. «صحیفه» یا «ورق کاغذ» هر دو روی کاغذ را شامل میشود.
ویراستاری متن خود را به ویراستاران ویراویراست بسپارید.
خطاهای املایی، گاهی بر اثر ناآشنایی قوانین املای کلمهها در ترکیبها رخ میدهند. برای نمونه «الف» مضموم و مفتوح اگر میان«ب» تأیید و فعل قرار گیرد، تبدیل به «ی» میشود؛ بنابراین «بیندازد، بیندیشد، بینجامد، بیفتد» درست است و نه «بیاندازد، بیاندیشد، بیانجامد، بیافتد». اگر «الف» مکسور باشد، تغییر در املای کلمه رخ نمیدهد؛ مانند «بایستاد».
✍️ به کوشش شیما صدیقی.
📚 کتابنامه:
📖 بابایی، رضا، 1398، بهتر بنویسیم، قم: نشر ادیان.
برای ثبت سفارش ویراستاری با شمارۀ 09020025029 تماس بگیرید.